کد خبر 758641
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۵:۰۰
قتل

مردی که همسر و مادرزنش را پس از بازگشت از یک مراسم عروسی به قتل رسانده، مدعی است که دخالت‌های خانواده همسرش منجر به ارتکاب این جنایت شده است.

به گزارش مشرق، ساعت ۹:۳۰ صبح دیروز قاضی دشتبان، بازپرس ویژه قتل تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۳۳ شهر زیبا از حادثه خونینی در خانه‌ای حوالی بلوار تعاون در غرب پایتخت با خبر شد و لحظاتی بعد در محل حادثه که ساختمانی سه طبقه قدیمی در کوچه بن‌بست گلها بود، حاضر شد. تیم جنایی در ورودی ساختمان با جسد غرق در خون زن ۳۹ ساله‌ای به نام مهسا و در پذیرایی طبقه اول با جسد خونین زن ۶۵ ساله‌ای به نام گوهر روبه‌رو شدند.

کمی آنطرف‌تر از جسد زن میانسال مرد ۴۰ ساله‌ای به نام اسماعیل در حالی که چاقوی خونین به دست داشت و روی مبل نشسته بود، بازداشت شد. نخستین بررسی‌ها حکایت از آن داشت اسماعیل دقایقی قبل همسر و مادر زنش را با چاقو به قتل رسانده و پدر زنش به نام داوود را نیز به شدت زخمی و راهی بیمارستان کرده است.

همچنین مشخص شد پس از این حادثه، داوود در حالی که به شدت زخمی شده بود به داخل کوچه آمده و از همسایه‌ها درخواست کمک کرده است و ساکنان کوچه با دیدن این صحنه پلیس را باخبر کرده‌اند.

متهم در نخستین بازجویی‌ها در محل حادثه با اعتراف به قتل همسر و مادر زنش گفت: مدتی است با خانواده همسرم اختلاف دارم. آنها در زندگی من دخالت می‌کنند و به همین دلیل من و همسرم همیشه با هم مشاجره لفظی داشتیم. شب قبل همسرم همراه خانواده‌اش به عروسی یکی از بستگانش رفت، اما من نرفتم.

شب تنها در خانه بودم و همسرم پس از پایان عروسی به خانه‌مان نیامد و در خانه پدرش خوابید. صبح به خانه پدرزنم رفتم و پس از خوردن صبحانه به خاطر همین موضوع با هم مشاجره کردیم. خیلی عصبانی شدم و همراه پسر پنج ساله‌ام به خانه خواهرم رفتم. لحظاتی بعد در حالی که چاقویی همراه داشتم، به خانه پدرزنم آمدم و دوباره با همسر و مادرزنم درگیر شدم و با چاقو به همسر و مادرزنم حمله کردم.

چند ضربه به آنها زدم و فریادشان به آسمان بلند شد که پدرزنم به کمک آنها آمد و او را هم با ضرباتی زخمی کردم.

پس از حادثه در خانه آنها ماندم و از همسایه‌ها خواستم پلیس را در جریان حادثه قرار دهند. همزمان با ادامه تحقیقات دو مقتول برای انجام آزمایش‌های لازم به پزشکی قانونی فرستاده شد. متهم برای تحقیقات بیشتر و روشن شدن زوایای پنهان حادثه به دستور قاضی دشتبان در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

   

خانه قدیمی هنوز بوی خون می‌داد

ساعتی از حادثه گذشته بود که خبرنگار ما برای تهیه گزارش میدانی راهی محل حادثه شد.


کوچه خلوت است و فقط یکی از همسایه‌ها روبه‌روی در ورودی محل حادثه ایستاده است. ورودی خانه پر از لکه‌های خون است. از راهرو کوچکی وارد آپارتمان طبقه همکف ( محل حادثه ) می‌شوم. خانه نقلی دوخوابه‌ای حدود۷۰ متری است. روی یخچال تعدادی عکس بچه است.

به گفته یکی از بستگان همه نوه‌های مقتول هستند و یکی از عکس‌ها هم که متعلق به پسر پنج ساله اسماعیل، عامل این حادثه هولناک است. آشپزخانه، پذیرایی، یکی از اتاق خواب‌ها و راهرو و پله‌های داخل حیاط که به موتورخانه راه دارد، خون فراگرفته است که حکایت از این دارد مهناز بعد از حادثه ابتدا به حیاط فرار می‌کند تا در موتورخانه پنهان شود، اما وقتی با در بسته موتورخانه روبه‌رو می‌شود، دوباره به خانه بر می‌گردد تا از در به بیرون از کوچه برود که در نهایت در آستانه در ورودی ساختمان به کام مرگ می‌رود.

بوی خون که با آب آغشته شده مشام را می‌آزارد وکارگر خدماتی شهرداری همراه یکی از همسایه در حال شست‌وشوی خوناب‌های محل حادثه هستند.

   

حادثه از زبان زن همسایه

زن میانسالی که حادثه را به مأموران خبر داده بود، به خبرنگار ما گفت: لحظه حادثه در خانه‌مان بودم که متوجه فریادهای دلخراش مرد همسایه شدم. سراسیمه به داخل کوچه آمدم. مرد همسایه خونین داخل کوچه فریاد می‌زد همسر و دخترم را کشتند، به فریادمان برسید. ثانیه‌هایی بعد تعداد دیگری از همسایه‌ها به داخل کوچه آمدند. همه شوکه شده بودیم که با پیکر نیمه جان و خونین مهناز دختر داوود پشت در مواجه شدیم.

او در حالی که سرپایش را خون گرفته بود، به در تکیه داده بود، هنوز نفس می‌کشید. وقتی پای به داخل خانه گذاشتیم، با صحنه هولناک دیگری روبه‌رو شدیم.

گوهر خونین داخل آشپزخانه نقش بر زمین شده بود و دامادش هم چاقوی خونینی در دست داشت. بلافاصله موضوع را به مأموران پلیس و اورژانس خبر دادیم. قاتل در خانه منتظر ماند تا مأموران رسیدند و او را بازداشت کردند.

۳۱ سال است مقتول و شوهرش همسایه ما هستند

مرد میانسال در حالی که خیره به در خانه مقتول شده‌بود، به خبرنگار ما می‌گوید: داوود از سال ۶۵ که این ساختمان را ساخت با ما همسایه است. او و همسرش انسان‌های خوبی بودند. دختران و پسرانش همگی انسان‌های  مورد احترامی هستند و ما تا کنون از آنها بدی ندیده‌ایم. من دامادهای دیگرش را می‌شناختم، اما با قاتل خیلی ارتباط نداشتم. در این مدت چند بار که او را داخل کوچه دیدم، به او سلام کردم، اما ‌ جوابی نداد، به همین خاطر دیگر با وی ارتباطی برقرار نکردم. دامادهای دیگرش ارتباط خوبی با همسایه‌ها داشتند.

لحظه حادثه داخل پارک بودم که دخترم به من تلفن زد و گفت گوهر و دخترش را به قتل رسانده‌اند. به سرعت خودم را به داخل کوچه رساندم و با صحنه غم‌انگیزی روبه‌رو شدم. داوود غرق در خون بود و دخترش هم در حالی که به در تکیه داده بود، لحظات آخر عمرش را سپری می‌کرد. داخل خانه هم گوهر به قتل رسیده و قاتل هم روی مبل نشسته بود.

   

قبل از حادثه صدای درگیری از خانه گوهر به گوشم رسید

یکی از همسایه‌ها گفت: لحظاتی قبل از حادثه، صدای مشاجره آنها به گوشم رسید، اما فکر کردم مثل همیشه آنها با هم مشاجره و بعد هم آشتی می‌کنند.


وی ادامه داد: داماد آنها هر وقت به خانه گوهر می‌آمد، صدای مشاجره‌شان به گوش می‌رسید، به همین دلیل فکر نمی‌کردیم او دست به این کار هولناک بزند. لحظاتی بعد صدای فریادهای دلخراش به گوشم رسید که وقتی به پایین آمدم با صحنه هولناکی روبه‌رو شدم.

   

اسماعیل آدم خاصی بود و ما با او ارتباطی نداشتیم

یکی از بستگان گوهر و مهناز به خبرنگار ما گفت: اسماعیل ۱۰ سال قبل با مهناز ازدواج کرد. آنها پسر پنج ساله‌ای دارند و خانه‌شان کمی با خانه مادرزنش فاصله دارد. شب قبل همسرش همراه مادرزنش در عروسی بودند، اما او نرفته بود. صبح قاتل به خانه مادر زنش می‌آید و پس از صبحانه خوردن با آنها درگیر می‌شود. به گفته خودش او ابتدا پسرش را به خانه خواهرش می‌برد تا شاهد درگیری خونین نباشد. او پس از مشاجره با همسر و مادرزنش با چاقو به آنها حمله می‌کند.

قاتل مادرزنش را غرق در خون داخل آشپزخانه نقش بر زمین می‌کند. همسرش در حالی که زخمی شده  بود به داخل حیاط فرار می‌کند تا در موتورخانه مخفی شود، اما وقتی با در بسته روبه‌رو می‌شود، دوباره به خانه می‌آید تا از در ورودی فرار کند که دوباره اسماعیل به او حمله می‌کند.

پدرزنش لحظه حادثه داخل اتاق‌خواب بوده‌است که با داد و فریاد همسر و دخترش بیرون می‌آید تا به آنها کمک کند که او هم هدف اصابت چاقوی قاتل قرار می‌گیرد و به شدت زخمی می‌شود. پس از این، پدرزنش به داخل کوچه می‌رود و از همسایه‌ها درخواست کمک می‌کند.

    

قاتل همیشه با همسرش مشاجره لفظی داشت

یکی از همسایه‌های محل سکونت اسماعیل در حوالی دهکده المپیک گفت: مدتی است متهم همراه همسرش در این آپارتمان زندگی می‌کنند. متهم و همسرش هر دو کارمند اداره پست بودند، اما قاتل گاهی اوقات شبکار هم بود. صدای مشاجره لفظی آنها هر چند وقت یک بار به گوش ما می‌رسید، اما چند شبی بود که خبری از آنها نداشتیم تا اینکه امروز فهمیدیم او همسر و مادرزنش را به قتل رسانده است.

منبع: روزنامه جوان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 7
  • غیر قابل انتشار: 3
  • hadis IR ۰۸:۲۱ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۵
    15 1
    ملت بی اعصاب شدن. چشونه واقعا؟ مثل آب خوردن آدم می کشن :/
  • صادق IR ۰۹:۳۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۵
    15 1
    باید یه بررسی انجام بشه ببینه چه بلایی سر مردم اومده؟
  • رضا IR ۰۷:۰۲ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۱
    1 12
    زنا حرف زیاد بزنن اخرش میشه این..خانواده ها هم نباید دخالت کنن....من چنانچه خانواده خانومم یه بار دخالت کنن قطعا همه شون رو میکشم....دخالت با بزرگتری فرق داره.....خانمها هم سیاست داسته باشین...وقتی مردی عصبیه و حرفی میزنه چیزی نگین...قطعا به ساعت بعد خودش میاد بابته حرفش عذرخاهی میکنه...تو اوج لحظه عصبانیت مرد چیری نگین که اخرش نشه این.....علی ایحال منااز اسماعیل حمایت میکنم..دمت گرم دادا
    • سینا IR ۰۳:۰۴ - ۱۳۹۶/۰۷/۰۵
      6 1
      برادر عزیز لطفا هر چه سریعتر به یک روان درمانگر مراجعه کن وجود آدمهایی امثال تو هست که این فجایع رو تو ایران رقم میزنند قاتل به راحتی و بدون کشتن کسی می تونست از همسرش جدا بشه
  • زیبا احمدپور از تبریز US ۱۰:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۲
    1 5
    داماد خوبی بوده !

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس